دقیقه های خیالی | ||
ازدواج یعنی همین:امنیت،گرما،راحتی این جمله ی شخصیت اول داستان است که آخر رمان می گوید: زنی که بار روایت زندگی تمام زنان اروپایی و آمریکایی را بر دوش کشیده است. در کل رمان، زنان نه احساس امنیت دارند و نه می توانند دل به گرمای واقعی محبت خانواده دهند تا طعم راحتی را بچشند. ترس و دلهره، بی پناهی و تنهایی، تنها و تنها کادوی زندگی به سبک غرب است که باعث می شود آن ها به دروغ و شراب و خیانت و..... پناه ببرند تا شاید برای لحظاتی آرام بگیرند! کتاب: داستان زندگی سه زن است. ریچل که بخاطر بچه دار نشدن به شراب پناه می برد و همسرش تام که یک دروغگوی متهجر است با زنان دیگر روزگار شهوانی خودش را می گذراند. آنا که همان معشوقه و هم خوابه تام است، در آخربجای ریچل، زن تام می شود. مگان زنی که از شوهرش اسکات خسته است، پرستاری بچه ی تام و آنا را قبول می کند و در آخر به دست تام کشته می شود و در پایان داستان تام نیز بخاطر خیانت های مکررش به دست، آنا و ریچل به چنگال مرگ می افتد و نفله می شود. فراتر از قلم نویسنده، داستان در فضایی دلگیر، سیاه، مستی و تنهایی، بوی خیانت و کثافت جلو می رود. دختری در قطار داستان تمام زنان مورد خشم فرهنگ مدرن است. فرهنگی که در آخر زن را چون سگی می بینند که دم تکان می دهد. و زنی که دلش می خواهد زن باشد و مادر، اما واقعا نمی داند چرا به او فقط به چشم یک جنس نگاه می شود که فقط و فقط جسمش ارزش دارد نه چیز دیگر. تنهایی جوانان آمریکایی و اروپایی از همان اوایل جوانی شروع می شود، از همان سن 16 _ 17 سالگی که از خانواده ها جدا می شوند.و بهتر است بگوییم ترد یا رانده می شوند. در تمام داستان حرفی از خانواده نیست و همه در خانه های مجردی زندگی می گذرانند. دنبال کار می گردند تا بتوانند از مرگ نجات پیدا کنند، میخورند تا بتوانند کار کنند. کار می کنند و میخورند تا بتوانند با شراب مست شوند و کنار زنی غریزه شهوانی شان را ارضا کنند. پس شراب و زن از تفریحات معقولشان است. کاش آخر کتاب نقدی درست برای خوانندگان نوشته می شد. آنان که شیفته ی زندگی به سبک غربند. درحالی که خودشان به کرات در کتاب ها و به خصوص این رمان می گویند: این زندگی بوی گه میدهد.
بریده ای از کتاب: تو مثل یکی از اون سگایی. سگای ناخواسته ای که همه ی عمر باهاشون بدرفتاری شده. آدم میتونه مدام بهشون لگد بزنه و لگد بزنه. اما اونا بازم برمیگردن ، گریه و زاری می کنن و دم تکون میدن. شروع کن! امیدوارم کارت اینبار متفاوت باشه.« تو یه سگی ». وضعیت تو عین گه بود.... بوی بد شراب..... [ سه شنبه 95/12/3 ] [ 5:38 عصر ] [ من و دوستم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |